آفتاب مهر
روزی در خانه استاد شمشیری بودم که به موضوع جالبی از چگونگی انفاق کردن برخوردم این درس و نکته جالب رو میخواهم برای شما عزیزان هم بگم زمانی که منزل استاد بودم تلفن استاد زنگ خورد وایشان مشغول پاسخ دادن به ان تلفن شدند که یکباره شروع به خندیدن کردن وبه شخصی که انطرف خط بود گفت عزیزم مشکل میلیونی تو با دادن اینقدر صدقه حل نمیشود اگر میخواهی مشکلت با توجه به آیه قرآن که برات آمده حل شود این مثل رو خوب گوش بده تا بدونی که چقدر باید انفاق آنهم با نیت در راه خدا بکنی تا مشکلت حل بشود بعد جناب دکتر شمشیری این مطلب رو گفتند : روزی مهمانی بر ابوذر وارد شد، ابوذر به او گفت معذرت می خواهم که من بر اثر گرفتاری نمی توانم شخصا از تو پذیرایی کنم. ولی چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت کن بهترین آنها را بیاور تا برای تو قربانی کنم میهمان رفت شتر لاغری با خود آورد، ابوذر به او گفت: به من خیانت کردی چرا چنین شتری آوردی؟ او در پاسخ گفت: من فکر کردم روزی به شترهای دیگر نیازمند خواهی شد. ابوذر گفت: روز نیاز من زمانی است که مرا در قبر می گذارند، از طرفی خداوند در قرآن در سوره آل عمران آیه 92 می فرماید: «لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون» هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی رسید مگر اینکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید.» خب حالا اگر شما بجای ان عزیز پشت خط تلفن بودید چکار میکردید ؟ البته این رو هم بگم که این عزیز اینموضوع را پذیرفت و وقتی تماسش رو قطع کرد دکتر شمشیری گفتند که مشکلش حتما تا 2-3 روز دیگه حل میشه چون به حق انفاق کردن پی برد .
Design By : Pichak |